گفته بودم چو بیایی غم دل با توبگویم چه بگویم که غم ازدل برود چون توبیایی
تقدیم به معشوق همه عاشقان واقعی
چه غریبانه گریه را می خواهم ای غریب خاطره ها وچه تنهاست تکرارفراقی که بین ماست یادت آنسوترازباورهاست نامت درروشنای عشقها پنهان است ای باران بارید ازچشمان خسته ام منتظرت درکوچه های بی فردایی نشسته ام ویاسها رابا گریه هایم آبیاری می کنم چه غریبانه گریه را می خواهم ای غریب خاطره ها وتوچه بی صدا مارا می خوانی ای نزدیکترین دوری دنیا ای مسافرآدینه ای پاک توای سکوت ممتدَ سالهای خاکستری احساس چه غریبانه گریه رامی خواهم ای بانشان ترین بی نشانه دنیا می دان می ایی سواربرروشنایی عشق درامتداد جاده بهت وناباوری
|